خدمات فرهنگی و کامپیوتری قائم رایانه | ||
آن روز حسین ان روز حسین یک صدا زینب بود ایینه ی غیرت خدا زینب بود زینب زینب زینب زینب زینب ان روز تمام کربلا زینب بود
راهی که به انجا نرسد بیراهه ست پیران همه طفل مکتب او هستند این پیر طریقتی که خود شش ماهه ست سالها گفتیم ما از کربلا ، از شهید عشق و میدان بلا
باز هم گفتیم : مظلوما ، حسین ! بی کس و بی بال و پر ، تنها حسین ! او ولی اینگونه در آنجا نبود ، با خدایش بود ، او تنها نبود بود سیمرغی ، نه سیمرغ خیال ، داشت آن سیمرغ هفتاد و دو بال کربلا پیچیده مثل راز بود ، بهترین ، غمگین ترین آواز بود ما نفهمیدیم عمق راز را ، معنی زیباترین آواز را ! کربلا محدود شد بر سر زدن ، گل به سر مالیدن و پرپر زدن تشنه لب گفتیم و هی خوردیم آب ، گریه کردن شد برای ما ثواب کربلا یعنی دو نیرو خوب و بد ، یک طرف ایمان و یک سو دیو و دد یک طرف علم و خدا و روشنی ، یک طرف جهل و سیاهی ، دشمنی کربلا یعنی که فردا باز هم ، این حقیقت هست و این آواز هم باز فردا کربلاها می رسد ، عشق می آید ، بلاها می رسد ! بعد از آن هم کربلا تکرار شد ، کربلاها در زمین بسیار شد گرچه نامش بود نام دیگری ، نام دیگر داشت هر خون پیکری باز هم از جغدهای خشمگین ، ریخت فوجی از کبوتر بر زمین ما فقط در نینوا جا مانده ایم ، غافل از این کربلاها مانده ایم . . .
[ دوشنبه 88/9/23 ] [ 7:9 عصر ] [ مهدی صادقی حسن آبادی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |