سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدمات فرهنگی و کامپیوتری قائم رایانه
 

16آذر، تولد «مرگ بر آمریکا»

 

اشاره: واقعه 16 آذر 1332 و اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به حضور مداخله جویانه نیکسون معاون آیزنهاور رئیس جمهورى وقت آمریکا که به شهادت سه تن از دانشجویان منجر شد، تاکنون از زوایاى مختلف مورد بررسى قرار گرفته است. در نوشتار حاضر نویسنده مى‏کوشد ضمن مرور دوباره این واقعه، با تاکید بر زمینه‏هاى وقوع این حادثه، روابط خارجى دولت سرلشکر زاهدى با ایالات متحده آمریکا و انگلستان را مورد توجه قرار دهد و از این طریق به فهم روشن‏ترى از بستر تاریخى وقوع این حادثه دست یابد.

پس از سرنگونى دولت ملى دکتر مصدق در پى وقوع کودتاى 28 مرداد 32، شاه که در پی شکست کودتاى اول مورخ 25 مرداد 32 از طریق بغداد به رم گریخته بود، در 31 مرداد به تهران بازگشت.

چهار روز بعد در 4 شهریور 1332 نخست وزیر دولت کودتا «سرلشکر زاهدى» که به درجه سپهبدى ارتقا یافته بود در نامه‏اى به آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام داشت که قصد دولت او بهبود وضع بین المللى ایران است. زاهدى همچنین در این نامه به طور تلویحى مقامات آمریکایی را از قصد خود مبنى بر تجدید مناسبات سیاسى ایران و انگلیس مطمئن ساخت.

زاهدى براى آن چه «نجات ایران از هرج و مرج اقتصادى و مالى» مى‏نامید از آمریکا تقاضاى کمک فورى کرد. آیزنهاور که به تقاضاى مشابه دکتر مصدق که در دى ماه 31 عنوان شده و در خرداد 32 تکرار شده بود، پاسخ منفى داده بود، این بار لوى هندرسن سفیر امریکا در تهران را که از گردانندگان اصلى ستاد کودتا بود مامور مذاکره با دولت زاهدى کرد.

در 12 شهریور همان سال، دولت امریکا موافقت خود را با پرداخت مبلغ 23/4 میلیون دلار بابت کمک‏هاى فنى سالانه اصل چهار اعلام کرد.

در 14 شهریور نیز دولت امریکا مبلغ 45 میلیون دلار کمک بلاعوض به ایران اعطا کرد. روزنامه کیهان مورخ 12 شهریور 1332 به نقل از اعلامیه رسمى دولت امریکا، علت این اقدام دولت مزبور را چنین عنوان کرد: «ایالات متحده از این‌که حکومت جدید در نیل به تفاهم با انگلستان در مورد ملى‌شدن نفت متعلق به ایتالیا در ایران بى‌تحرک نیست، رضایت دارد.» اگرچه امریکایى‏ها هدف خود را کمک به دولت جدید ایران براى «اعاده ثبات در کشور» و« ریختن پایه‏هاى پیشرفت اقتصادى» عنوان کردند اما واقعیت این بود که ارسال کمک‏هاى مالى به دولت کودتا ضرورى بود زیرا از یک سو صادرات نفت ایران دچار وقفه شده بود و پولى از این بابت عاید دولت وقت ایران نمى‏شد و از سوى دیگر دولت ایران به منظور مقابله با فشار شوروى در مرزهاى شمالى و مبارزه با قدرت حزب توده در درون مرزها، نیازمند تقویت بنیه مالى به منظور سازماندهى دوباره ارتش و دستگاه ادارى بود.

در روز 17 آذر همزمان با ورود نیکسون به تهران، تمام دانشگاه‏هاى پایتخت در اعتصاب کامل به سر مى‏بردند و وقتى که نیکسون براى دریافت دکتراى افتخارى حقوق در دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران حاضر شد یکى از مطبوعات در سر مقاله خود با عنوان «سه قطره خون» در قالب نامه سرگشاده‏اى خطاب به نیکسون، ضمن اشاره به سنت مهمان‌نوازى ایرانیان و رسم سر بریدن یک قربانى در پیش قدم مهمان، نوشته بود: «آقاى نیکسون! وجود شما آن قدر گرامى و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنى دانشجویان دانشگاه را قربانى کردند».

و دقیقا به همین علت بود که امریکایى‏ها از اعطاى کمک‏هاى بیشتر به دولت زاهدى خوددارى کرده و عملا آن را به تجدید روابط سیاسى ـ اقتصادى با انگلیس و پایان مذاکرات نفت موکول کردند. در واقع امریکایى‏ها مى‏خواستند هر چه زودتر دولت ایران به علت نیازهاى مالى قرارداد نفتى را با کنسرسیوم بین‌المللى امضا کند. از همین رو امریکا تنها پس از امضاى قرارداد کنسرسیوم در 28 شهریور 1332 با پرداخت 127/3 میلیون دلار به عنوان وام به ایران موافقت کرد.

مقامات لندن، تجدید مناسبات سیاسى بین دو کشور را گام نخست براى حل مسأله نفت مى‏دانستند و علیرغم موضع قبلى مقامات ایران مبنى بر تقدم مسأله نفت بر تجدید روابط با انگلیس، دولت انگلیس ضمن نشان دادن ملایمت در دو موضوع مورد اختلاف یعنى بازپس گرفتن شکایت خود از یک شرکت ژاپنى خریدار نفت ایران و موافقت با تحویل لوکوموتیوهاى انگلیسى خریدارى شده از سوى ایران، توانست گامى به سوى تجدید مناسبات سیاسى با ایران بردارد.

در 16 آبان 32 همزمان با امتناع امریکا از ارسال کمک‏هاى مالى بیشتر به دولت زاهدى و با شدت گرفتن نیازهاى مالى دولت، مذاکرات مخفیانه‏اى بین مقامات دو کشور آغاز شد تا موضوع تجدید مناسبات سیاسى مورد بررسى قرار گیرد.

نتیجه این مذاکرات پیشاپیش معلوم بود.

دولت کودتا به رغم آگاهى از حاکم‌ بودن احساسات ضد انگلیسى بر افکار عمومى، تجدید فورى مناسبات را در دستور کار خود قرار داد و براى کاستن از پیامدهاى داخلى تصمیم خود، تنها به اجراى سیاست‏هاى گام به گام و اتکا بر نقش بازیگرى به نام ایالات متحده اکتفا کرد.

اعلامیه مشترک دو دولت در 14 آذر 32 تصمیم دو دولت را مبنى بر «مبادله بدون تأخیر سفیر» اعلام داشت و هر چند وزارت خارجه ایران در اعلامیه مورخ 9 آبان 32 آورده بود «تنها توقع دولت (ایران) این است که براى اختلاف نفت قوانین مصوبه کشور محترم شمرده شود.» اما همگان مى‏دانستند که طرح این تقاضا، صرفاً یک «نمایش سیاسى» با مصرف داخلى است که به منظور پیشگیرى از بروز احساسات ضد انگلیسى مردم ترتیب داده شده است. از همان روز اعلام رسمى تجدید روابط ایران و انگلیس در 14 آذر 32 که با وعده ورود قریب الوقوع «دنیس رایت» به عنوان کاردار سفارت انگلیس در تهران همراه بود، ناآرامى‏ها و تظاهرات پراکنده‏اى در چند نقطه پایتخت از جمله بازار تهران و دانشگاه تهران به وقوع پیوست و در پس آن عده‏اى از معترضین در دانشگاه و بازار دستگیر شدند.

همزمان با بروز این ناآرامى‏ها، روز 17 آذر براى ورود نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا به تهران تعیین و اعلام شد.

پیش از این در 24 آبان همان سال اعلام شده بود که نیکسون از طرف آیزنهاور رئیس جمهورى ایالات متحده و به دعوت رسمى دولت ایران به تهران مى‏آید. نیکسون در واقع به ایران مى‏آمد تا نتایج تحولات اخیر را که به تعبیر آیزنهاور «پیروزى سیاسى امیدبخشى را در ایران نصیب قواى طرفدار تثبیت اوضاع و قواى آزادى نموده است» ببیند.

پیشاپیش وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون قطعى مى‏نمود. به رغم یأس گسترده مبارزان و سرکوب شدید مخالفان دولت کودتا، هنوز در برخى مجامع مخالفت‏هاى جدى بروز مى‏کرد. در این میان و با آشکار شدن نقش مداخله‌جویانه ایالات متحده امریکا در تمهید مقدمات سرنگونى دولت ملى دکتر مصدق، این دولت خارجى که پیش از این با شعار کمک به گسترش آزادى و پیشرفت اقتصادى و مقابله با گسترش نفوذ کمونیسم، توانسته بود روابط خوبى را به دور از قضاوت منفى افکار عمومى با دولت ایران برقرار نماید، براى اولین بار به عنوان یک «نیروى مداخله‌جوى منفور» نزد افکار عمومى درآمد.

امریکایى‏ها که به دنبال جاى پاى محکم‏ترى در ایران مى‏گشتند و در قرارداد کنسرسیوم نفتى در پى سهم بیشترى بودند به سرعت مورد قضاوت افکار عمومى ایران قرار گرفتند و البته با توجه به روابطه حسنه دولت سپهبد زاهدى با دولت امریکا و نیز سابقه عدم همکارى قبلى این دولت در حل مشکلات مالى دولت دکتر مصدق، قضاوت افکار عمومى نمى‏توانست مثبت باشد.

در روز 5 آذر 32 نیروهاى نظامى و امنیتى رژیم شاه به منظور کنترل اوضاع و حفظ آرامش سفر نیکسون، در دانشگاه تهران مستقر شدند تا از هر گونه مخالفت احتمالى جلوگیرى کنند.

در همین روز یکى از دربان‏هاى دانشگاه شنیده بود که تلفنى به یکى از افسران گارد مستقر در دانشگاه دستور مى‏رسد «باید یک دانشجو را شقه کرد و جلوى در بزرگ دانشگاه آویخت تا عبرت همه شود و هنگام ورود میهمانان خارجى صداها خفه گردد و جنبنده‏اى نجنبد

انتشار این خبر در فرداى آن روز بر جو ملتهب دانشگاه افزود.

در روز 16 آذر نیروهاى نظامى مستقر در دانشگاه، با ورود به دانشکده‏هاى پزشکى، داروسازى، حقوق و علوم عده زیادى را دستگیر کردند.

مهندس مصطفى چمران که خود شاهد این واقعه بوده است بعدها در انجمن اسلامى دانشجویان امریکا روایت مستندى از واقعه را مکتوب و ارائه کرد که همواره مورد استناد دیگر نویسندگان سیاسى دهه 40 و 50 و بعد از آن بوده است. مطابق این روایت، دستگیرشدگان به وسیله کامیون به نقطه دیگرى منتقل شدند و رئیس وقت دانشگاه تهران از بیم ناآرامى‏هاى گسترده‏تر دانشگاه را تعطیل اعلام کرد. در پى اعتراض چند دانشجو به حضور سرکوبگرانه نظامیان در دانشگاه، ارتشى‏ها براى دستگیرى آنان وارد دانشکده فنى شدند. درگیرى دانشجویان و نظامیان در دانشکده فنى اوج گرفت و نظامیان به سوى دانشجویان آتش گشودند و سه دانشجو به نام‏هاىمصطفى بزرگ‌نیا، آذر شریعت رضوى و احمد قندچى به ضرب گلوله کشته شدند.

در روز 17 آذر همزمان با ورود نیکسون به تهران، تمام دانشگاه‏هاى پایتخت در اعتصاب کامل به سر مى‏بردند و وقتى که نیکسون براى دریافت دکتراى افتخارى حقوق در دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران حاضر شد یکى از مطبوعات در سر مقاله خود با عنوان «سه قطره خون» در قالب نامه سرگشاده‏اى خطاب به نیکسون، ضمن اشاره به سنت مهمان‌نوازى ایرانیان و رسم سر بریدن یک قربانى در پیش قدم مهمان، نوشته بود: «آقاى نیکسون! وجود شما آن قدر گرامى و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنى دانشجویان دانشگاه را قربانى کردند».

چند روز بعد از ناآرامى‏هاى 16 آذر، ورود «دنیس رایت» کاردار موقت بریتانیا در تهران که اتفاقاً با محکومیت دکتر مصدق در دادگاه نظامى همزمان شده بود، نیز خشم و نارضایتى افکار عمومى را برانگیخت.

در 4 بهمن همان سال على سهیلى به عنوان سفیر ایران در لندن تعیین شد. سهیلى که پیش از تعطیلى کنسولگرى‏هاى انگلیس در ایران در دى ماه 1330 و احضار وى به تهران، به عنوان سفیر ایران در لندن به سر مى‏برد، همان کسى بود که هنگام خداحافظى با مقامات وزارت خارجه انگلیس در سال 1330 ایشان را به پایدارى در برابر دولت ملى ایران و سرنگونى دولت مصدق تشویق کرده بود.

 


[ دوشنبه 88/9/16 ] [ 11:34 صبح ] [ مهدی صادقی حسن آبادی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ به خدمات فرهنگی قائم رایانه تعلق دارد که در 120 کیلومتری جنوب شرقی اصفهان واقع شده است. ارائه دهنده: کلیه خدمات رایانه ای و اینترنتی ، مهرسازی مشاوره ، طراحی و چاپ ،لوازم اداری و لوازم التحریر نرم افزار ،سخت افزار، بازی ، فروش ویژه رایانه و لپ تاپ (به صورت نقد و اقساط) نمایندگی رسمی ایرانسل و رایتل عرضه عمده: سی دی، دی وی دی،فلاپی، کاغذ، باطری نمایندگی رسمی فروش ایرانسل تلفن: 03127532552 09133863408 -09139087269 -09139087265 03127592313 صادقی شماره فاکس: 03127533760 اصفهان.حسن ابادجرقویه.خیابان آزادی پست الکترونیک: mahdis520@chmail.ir ghaemrayane@yahoo.com کانال تلگرام فروشگاه قائم رایانه https://t.me/ghaemr
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 290
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 1217458